آبانآبان، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه سن داره

آبان گاه

نازنینم،کوگ تارازم

    بیو ز نو تو وابو قاصد بهارم رنگ و ری نداره بی تو روزگارم کوگ نازنینم بیو برس به دادم آخه خوت خه دونی دی مو طا ندارم کوگ نازنینم دو ز نو دووارته سی دل برشتم هم درار صداته کوگ نازنینم بیو ز نو بخون سیم در بده منه مال بنگ قه قهاته ****** بیا دوباره تو بشو قاصد بهارم رنگ و رو نداره بی تو روزگارم کبک نازنینم بیا برس به دادم آخه خودت خب میدونی دیگه من توان ندارم کبک نازنینم بدو (بیا) از نو، دوباره برای دل سوخته ام باز دربیار صدات رو کبک نازنینم بیا از نو بخون برام دور بده توی مال (آبادی یا دِه)، صدای آواز قه قه ات ر     ...
15 ارديبهشت 1393

ای گل نسرین قشنگ

    من اسیر رخ زیبای تو هستم گل نسرین قشنگ رخ همچون مه تابان تو هستم گل نسرین قشنگ شیرینم،آبان بانو مامان دورت بگرده،مامان فدات بشه،مامان پیش مرگت بشه..الهی قربونت برم اینقدر عاشقتم اینقدر عاشقتم عاشق اون خنده های همیشگیتم اینکه تا یکی ازماهارو می بینی می خندی وقتی صدای ماهارو می شنوی می خندی وقتی تلفن زنگ می زنه می خندی وقتی داری گریه می کنی وسط گریه مارو می بینی یا باهات حرف می زنیم می خندی وقتی خوابی و یک لحظه چشمهاتو باز می کنی،چشمهای خواب آلودتو،مارو می بینی باز می خندی   قربون اون چشمهای شوخ و شنگت برم..اون دوتا تیله آتشیناون دوتا مخمل ناز ک...
10 ارديبهشت 1393

نوروزت مبارک

          ساقیا آمدن عید مبارک بادت وان مواعید که کردی نرود از یادت   نفسم،آبان بانو دخترم ،تاج سرم، نور چشم ،قربونت برم ،فدات بشم عید و نوروز باستانی را بهت تبریک می گم. امسال واسه ما عید در عید بود؛پ.ن تو گل ناز،دختر خوشگل هم در جمع خانواده ما بودی. بهار از همیشه قشنگتر بود و شکوفه ها زیباتر...گل ها خوشبوتر بودند و درختان سرسبز تر چون تو هم با ما بودی... دوستت داریم و عاشقتیم...   ...
1 ارديبهشت 1393

روز مادر مبارک

      من مادر ندارم..  ده ساله نمی تونم  مادرمو  در آغوش بکشم و بهش بگم                                       "مادرم روزت مبارک" 10 تا ده سال دیگه هم بگذره باز نمی تونم.... اما در عوض خودم مادرم..و همه کارهایی که یگانه مادرم برای من و خواهرم کرد برای تو و خواهرت میکنم تا یاد مادرم همیشه زنده بمونه... روز همه مادرها مبارک....روح همه مادرهای آسمانی رحمت... ...
31 فروردين 1393

در اومد از حموم یه دونه الماس

      در اومد از حموم تنـــــــگ بلورم در اومد از حموم چشمه نــــورم بلا به جون من بلا نبــينــه خدا نكرده از چشاي شـــــــورم در اومد از حموم يه دونه المـــــاس تو كوچه پر شده عطر گل يــــــاس در اومد از حموم ز گل نشـسته رو گونه هاش شكوفه هاي گيلاس خوشگلم،،آبان بانو دختر نازم،شما اینقدر توی حموم آرومی که دوست دارم هی هی ببرمت حمام و هی هی بشورمت..آخه برخی اوقات وسط لیف زدن و آب کشیدنتو و شامپو زدن خمیازه می کشی....دورت بگردم با مزه با نمکم یک بار که اینقدر اروم بودی و اعتراضی نداشتی منم هی شستم..تا اخر بابا اومد دم در حمام و گفت:"خانوم این بچه آب رفت بده ش بیاد بیرون دیگه"   ...
22 فروردين 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آبان گاه می باشد